هر پرونده یک داستان است، و ما آن را... با عدالتشرح میدهیم.
زیرا با گشوده شدن هر پرونده، نه تنها وقایع مادی، بلکه امیدها و ترسهایی که از شکافهای روح انسان تراوش میکنند نیز آشکار میشوند. حقوق، احکام خشکی نیست که در جلدهای ضخیم محبوس شده باشد؛ بلکه تلاشی است برای سنجش حق، شفقت و وجدان جمعی در یک ترازو. از این رو، پرسشهای خود را نه تنها متوجه مواد قانونی، بلکه متوجه ارزشهای جهانشمولی میکنیم که آزمون زمان را پس دادهاند: عدالت چیست؟ آزادی از چه مرزی آغاز میشود و با عبور از کدام آستانه به حریم دیگری تجاوز میکند؟ اینجاست که دادگاهها، اتاقهای خاموشی هستند که پژواک این پرسشهای دیرین در آنها طنینانداز میشود. هرکس که پا به این مکان میگذارد، حقیقت خود را بر این خاک به جا میگذارد.
وکیل، مترجم حقیقت است؛ گاه صدﺍی یک سکوت، گاه پژﻭاک پرسشی تند، و گاه نفس عزّت انسانی که فرو میخورد. ما با درک معنای هر کلمه، هر دلیل، هر نگاه، داستان را با "عدالت" بنا میکنیم. زیرا میدانیم عدالت، تنها در خط سرد میان جرم و مجازات، خواسته و حکم، زنده نیست، بلکه در احساس انصافی که درون انسان را گرم میکند، جان میگیرد. حق، زمانی قدرتمند میشود که به زبان آید، بلکه زمانی که در دستان درست دفاع شود؛ و زمانی ماندگار میشود که در متن حکم نوشته شود، بلکه زمانی که در وجدانها جای گیرد.
بنابراین، ما خود را فراتر از یک روند قانونی، امانتدار داستانهای انسانی میدانیم. چه یک اختلاف تجاری باشد، چه دفاع کیفری، و چه نزاعی که بنیان خانواده را میلرزاند، هر پرونده، لحظهی شکست در یک زندگی است. ما این لحظه را با کلمات شکل میدهیم و در ترازوی قانون به تعادل میرسانیم و وظیفهی خود میدانیم که از شرافت، تلاش و آیندهی موکل خود محافظت کنیم. زیرا اگرچه آخرین کلمه را قلم دادگاه مینویسد، جملهی پایانی واقعی در وجدان جمعی ادا میشود. و ما اینجا هستیم تا آن جملهی آخر را با "عدالت" به پایان برسانیم.